۱۳۸۹ مرداد ۱۶, شنبه

رمضان در راه، شما به پیشواز رفته‌اید. روزه به نیتِ آزادی زود قبولِ حق می‌افتد. اندکی از مردمِ این بیرون هم امروز به یادتان لب به خوراک نزدند. صبحانه غم خوردند ناهار حرص افطار به اشکِ چشم کردند. بعضی دیگر هم گفتند یادشان سبز روزه کارِ ما نیست. ولی به خدا همین‌ها هم جز دودِ سیگار چیزی از گلوشان پایین نرفت. سرِ سفره گفتند کوفت بخوریم حلال‌تر است از این لقمه. کفاره‌ی این روزه‌خواری داغِ شرم می‌نشانند بر پیشانی. غذاشان را بخشیدند به یکی دیگه رفتند گوشه‌ای «ای خدا ای خدا» دم گرفتند.

انصاف کن خدا. افطارشان ده به رهایی. وصل کن صد سال ربنا خواندن را به دعایِ سحر. تقاصِ هفت پشت گرفتی از این ملت.