- خونهتون همین کوچه س؟
- نه جناب سروان بیست و سوم ئه.
- اینجا چیکار می کنی؟
- آرایشگاه اومدهم
- دیوارِ سرِ کوچه رو تو نوشتی؟
- تخلیهچاه 24 ساعته؟
- نه
- پارک مساوی پنچر؟
- نه
- لعنت بر پدر و مادر...
- شعارِ سرکوچه رو ندیدی؟
- نه قربون.
- کوله تو باز کن.
[قهرمانِ داستانِ این کوچه چیزی را قبلن سُرانده زیرِ یک ونِ سبز. قلبش تند نمیزند لو بدهدش. تتهپته هم نمیکند. کسی نمیتواند گیر بیندازدش. آخرِ داستان مثل فیلمهای اول انقلابی یکی با داد متنی را میخواند]:
سرانجام مقاومتِ خلقِ مبارز به ثمر نشست و از خون هزاران شهید و اشکِ میلیونها مادر نهالِ نوپایِ قیام درختِ تنومندی شد که در کویرِ خشکیدهی...
[آپارات چی خاموش می کند]
۵ نظر:
یعنی من زنده میمونم اون روزو ببینم؟
خوش به غیرتشون.
چسبید به گوشه کنار خیالمون
قشنگ بود
فیلمه کی میاد تو این کلوپا بریم ببینیم؟
ولایت ما یه سینمای تعطیل داره فقط.
ارسال یک نظر