۱۳۹۳ مهر ۱, سه‌شنبه

-یه صدا امروز ضبط کردم گذاشتم تو سایت. برو گوش کن.
-می‌رم. الان رایتلم تو گوشی نیست وگرنه الان می‌رفتم.
-پفک چرا کم می‌خوری؟
-پودرش می‌ریزه رو پیرهنِ آدم. تو خارجم پفکاشون پودرش می‌ریزه یا مالِ اونا درست ئه؟
-پفک دیگه فرق نباید بکنه. شاید مالِ اونا کم‌تر می‌ریزه. گاز نزن یه جا بذار تو دهنت پودرش نمی‌ریزه.
-می‌چسبه به دست آدم دستشو بزنه به پیرهنش نارنجی می‌شه.
-تو سینما چرا آدم پفک می‌خوره صدا می‌ده ولی این‌جا نمی‌ده؟
-دیوار داره دیگه. امواجِ صوتیِ پفک می‌خوره به دیوار منعکس می‌شه. فضایِ باز امواجش منتشر می‌شه. منعکس نمی‌شه.
-پلاستیکشم باز می‌کردم صدا نمی‌داد.
-همون به خاطرِ دیوار ئه.
-ولی آدم نباید وقتی یه کاری می‌کنه بگه من این کارو کرده‌م. باید خودش واسه خودش بکنه. الان من به تو گفتم صدا رو برو تو سایت گوش کن دیگه این کارو واسه خودم نکردم. واسه این کردم که تو بری گوش کنی.
-تو سایت می‌ذاره آدم بالاخره گوش می‌کنن دیگه.
- اینو می‌گم که آدم بگه برو گوش کن این با طریقت مشکل پیدا می‌کنه.
-تو سایتم بذاره مشکل پیدا می‌کنه. خودِ ضبط کردنشم مشکل پیدا می کنه.
- کم‌تر از این ئه که آدم بگه. ولی آره اونم مشکل داره باز.
-سخت زیاد نگیر به خودت.
-اصلن طریقت من کلن خیلی مخالفش عمل می‌کنم. الان اگه به طریقت بودم باید می‌شستیم این‌جا حرفم نمی‌زدیم همین پفک می‌خوردیم.
-ولی به کلاغه پفک دادی خوب بود. این جزوِ طریقت بود.
-من تا چند سال پیش نمی‌دونستم کلاغ پفکم می‌خوره. با بچه ‌ها رفته‌بودیم پارک شوخی شوخی پفک انداختیم جلوشون جدی جدی خوردن.
-کلاغ همه‌چی می‌خوره. گربه دیده‌م نون پنیر می‌خوره.
-پنیر از شیر ئه. لابد به خاطرِ شیرش ئه می‌خوره.
- نونشم می‌خورد.
-نونه‌م پنیر چسبیده بهش.
- اصلن طریقت دیگه به اون صورتِ جدی آدم نمی‌تونه ببینه تو اجتماع. واسه همین می‌گم سخت نگیر.
-من خیلی سال ئه درست حسابی ندیده‌م. یه بار ده سال پونزده‌ سال پیش بود تو مترویِ توپ‌خونه دیدم. من داشتم از پله برقی می‌رفتم بالا اون از پله معمولی می‌رفت پایین. رسیدم بالا دویدم پایین برسم بهش سرِ صحبتو باز کنم ببینم چه‌جوری ئه دیگه رفته‌بود.
-همین دیگه. ده پونزده سال پیش. زمانِ خاتمی بوده. الان دیگه طریقت مریقت نیست. همین می‌گم سخت نگیر واسه همین ئه. تو خودت از نظرِ میان‌گینِ اجتماعی بخوای بررسی کنی می‌بینی خوب ئه.
- واسه تویِ آدم فایده نداره.
-واسه تویِ آدم هیچی فایده نداره.
-آدم حرف نزنه فکر نکنه تو پیاده‌رو بره بیاد واسه تویِ آدم فایده داره.
-به اون درجه می‌رسیدیم دیگه تو پیاده‌رو نمی‌رفتیم. می‌رفتیم بیابون یا این جاهایی که کشاورزی می‌کنن.
-همین اطرافِ تهرانم هست. تو جاده‌ي بهشت‌زهرا بری دو طرف مزرعه‌ی سبزی و کاهو و هندونه ست.
-اینا رو می‌گن با فاضلابِ تهران آب‌یاری می‌کنن. چون آب دیگه تموم شده چاه و این‌جور چیزا جواب نمی‌ده مجبورن با فاضلاب آب بدن. تو اون مرحله آدم باید بره یه جایی که گندم می‌کارن.
-گندم ادا داره آدم بره.
-چی ادا نداره.
-شالی‌زار. معدن. معدنم ادا داره. شالی‌زار کم‌تر ئه. باید یه جا طریقتِ بی ادا بشه پیدا کرد بالاخره.
-مگه این که از قدیم مونده باشه. الان یکی استارت بزنه نمی‌تونه. مگه این‌که ول کنه بره.
-ول کنه بره هم باز اون حالتِ درست و کاملشو نداره. یهو سه ماه بعد می‌بینی داشتی واسه خودت ادا می‌اومدی. دیگه اونو کاریش نمی‌تونی بکنی.
-شاه خوب بود اون دوره.
-آره خدابیامرز. کشاورزی بود صنعت بود مردم در رفاه. الان این اعصابا چی ئه دیگه. واسه در رفاه نبودن ئه.
-همه رو زده‌ن داغون کرده‌ن.
-دیدی آدمِ سیگاری وقتی راجع به ترکِ سیگار حرف می‌زنه هوسِ سیگار می‌کنه؟
-خب؟
-بریم پایین بستنی بگیریم بخوریم. حرف نزنیم.
-بستنی تشنه‌مون می‌شه. همین پفک الان من تشنه م شده.
-دست‌شویی هست دیگه. بعد آب می‌خوریم یه خورده می‌شینیم می‌ریم دست‌شویی.

هیچ نظری موجود نیست: